از خداییم و به سوی او باز میگردیم.
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید.
دوست، برادر، همدم، همنشین با مرام و سخت کوش معاونت بین الملل دانشگاه، دکتر عباس نوروزی جاویدان، به سوی پروردگار پرکشید و ما مانده ایم و دلتنگی بزرگ، ما مانده ایم و یاد سفرها و حضرهای که با او داشته ایم.
یاد روزهایی که برای راه انداختن شعبه و دفتر دانشگاه علوم پزشکی تهران در عراق و اقلیم کردستان بارها و بارها، زمینی و هوایی این مسیر را طی کرد، تا بتوان پرچم ایران و نام دانشگاه علوم پزشکی تهران را در آن خطه با افتخار برافراشته داشت.
براي آماده کردن جزییات واستخدام کارمند دفتردانشگاه دلسوزی میکرد تا ذره ای از آنچه که نام آن را بیت المال میگذاریم هدر نرود.
ما اشک عشق، زیبایی بندگی و نمازهای بارانی او را در روزهایی که با او بودیم، زیاد دیدیم، شکوه، ارجمندی، دلاوری، نژادگی و بزرگواری او را در منطقه محاصره شده داعش در نزدیکی مرز ایران، هنگامی که بصورت زمینی بطرف مرز قصر شیرین میآمد، دیدیم.
او پر توشه بود، جانباز و دلاور و اصیل بود، سرباز میهن بود و جان برکف.
در درازای گذران با عباس نوروزی عزیزمان، بخشایش ابوفضایل را دیدیم، او حتی یکبار هم بدنبال دریافت مادیات از دانشگاه برای این سفرهای پرخطر نبود.
بارها با سختی و از جان گذشتگی در این دو سال آخر با تن رنجور از جراحی و شیمی درمانی، برای راه اندازی شعبه دانشگاه در نجف و کربلا و اربیل سفر کرد.
عباس جان، امروز که پر گشوده ای، خشنودیم که بگوییم که حاصل جانبازی های سالهای دفاع مقدست و تلاش هایت به عنوان مسول اتاق همکاری های علمی دانشگاه وعراق به ثمر نشسته و پرچم دانشگاه علوم پزشکی تهران در حال برافراشته شدن در خطه عراق است.
پروردگارا، از تو میخواهیم که بهترین ها را ارزانی کنی برای او؛
ایزدا، خداوندگارا، زمینت را از این زیبارویان زیبا دل راست کردار تهی ننما؛
خدایا، حیرت و واماندگی ما را که پرواز عقاب تیز پرواز تو را دیدیم در آسمان بی انتهایت به آرامش درخور برسان تا بتوانیم، تنهایی خودمان را با عطر وجودت پر کنیم؛
خدایش بیامرزد؛