کد: 1287-358842      تاریخ ایجاد: ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۶ آذر   تعداد بازدید : 126

دانشجوی بین‌الملل دانشگاه علوم پزشکی تهران: مهربانی در بین ایرانیان نه‌تنها یک ارزش، بلکه یک عادت است

به بهانه گرامیداشت روز دانشجو، با لیلا رحماه، دانشجوی اندونزیایی و عضو بین‌الملل خانواده بزرگ دانشگاه علوم پزشکی تهران گفتگو کردیم و با دیدگاهی متفاوت از ایران و دانشگاه علوم پزشکی تهران آشنا شدیم.

 
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران معاونت بین‌الملل، بیش از 10 سال است که با هدف بین‌المللی سازی دانشگاه، میزبان دانشجویانی از 61 کشور جهان بوده‌ایم.
دانشجویان بین‌الملل، عضوی از خانواده بزرگ دانشگاه علوم پزشکی تهران و سفیران علمی و فرهنگی دانشگاه در دیگر کشورها به‌حساب می‌آیند.
 با توجه به ایام گرامیداشت روز دانشجو، بر آن شدیم تا در گفتگویی کوتاه، میزبان یکی از دانشجویان بین‌الملل دانشگاه باشیم؛ دانشجویی که برای گفتگو با دکتر آیتی، درباره امور آموزشی آینده خود، به دفتر معاون بین‌الملل دانشگاه آمده بود؛ که با توجه به صحبت‌های صمیمانه، متفاوت و جذابش، خود سوژه این مصاحبه شد.
در ادامه، صحبت‌های لیلا رحماه، دانشجوی اندونزیایی رشته MBBS دانشگاه، درباره چگونگی آشنایی او با دانشگاه، آنچه از ایران شنیده بود، زندگی در ایران و تجربیات او در مدت اقامت و تحصیل در ایران عزیزمان را می‌خوانید.
 
ضمن تشکر از شما برای حضور در این گفتگو، لطفاً خودتان را معرفی کنید.
من لیلا رحماه 26 ساله، اهل اندونزی و دانشجوی MBBS دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم. می‌خواهم یک داستان کوتاه از خودم برای شما بگویم.
من در روستایی در خانواده‌ای محروم به دنیا آمدم. وقتی چهار، پنج‌ساله بودم وارد دبستان شدم. از دوران دبستان آرزو داشتم دکتر بشوم اما اطرافیانم به‌جز مادر و خانواده‌ام به من می‌گفتند که غیرممکن است. در دبیرستان سخت درس خواندم و به مدت 2 سال وارد برنامه شتاب دبیرستان و در 15 سالگی فارغ‌التحصیل شدم.
پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، برای ورود به رشته پزشکی، با سختی و تلاش بسیار به ده‌ها دانشگاه اندونزی درخواستم را ارسال کردم و برای شرکت در آزمون‌های سراسری و خصوصی خیلی درس خواندم؛ بااین‌حال، در امتحانات رشته پزشکی مردود و در نهایت در رشته علوم زیستی در دانشگاه براویجایا قبول شدم.
از اینکه مجبور شدم رویای خود را برای دکتر شدن به گور ببرم، ناراحت بودم اما با خود گفتم که باید این فرصت را به خودم بدهم که یک زیست‌شناس خوب بشوم.
من در بسیاری از سازمان‌های غیردولتی (NGO) و سازمان‌های درون دانشگاهی فعال بودم و در دانشگاه، به‌عنوان رئیس شورای دانشجویی در دانشکده خود انتخاب شدم.
زمانی که در سازمان‌های بسیار پرمشغله فعالیت می‌کردم؛ هرگز فراموش نکردم که مسئولیت مطالعه خود را انجام دهم و هر ترم، با سرعت و دقت بسیار زیاد درس خواندم تا در نهایت، دوره لیسانس را در کمتر از 4 سال به پایان رساندم و با کمک خداوند؛ به دلیل کسب افتخارات سریعترین فارغ‌التحصیل، دانش‌آموخته برتر فعالیت‌های غیر آموزشی (به دلیل ریاست شورای دانشجویی دانشکده) و جوان‌ترین فارغ‌التحصیل (برای فارغ‌التحصیلی در 19 سالگی)، به‌عنوان بهترین فارغ‌التحصیل دانشکده انتخاب شدم و علاوه بر آن برای سخنرانی در جشن فارغ‌التحصیلی که پدر و مادرم شاهد آن بودند و لحظه‌ای فراموش‌نشدنی و پرافتخار از زندگی من بود؛ انتخاب شدم و با خاطرات زیبا و پر از موفقیت از دانشگاه براویجایا فارغ‌التحصیل شدم.
 
چه شد که به دانشگاه علوم پزشکی تهران آمدید و در این مدت چه فعالیت‌هایی داشته‌اید؟
بعد از فارغ‌التحصیلی می‌خواستم در یک برنامه MSc-PhD به مدت 5 سال در ژاپن شرکت کنم تا بتوانم تا 23 سالگی دکترا بگیرم؛ اما در دل هنوز می‌خواستم که دکتر بشوم.
 شخصی TUMS را به من معرفی کرد و من از طریق وب‌سایت ثبت‌نام کردم و پس از طی فرایند بررسی علمی و پذیرش از سوی دانشگاه، دانشجوی پزشکی TUMS شدم.
در TUMS نیز در تشکل‌های دانشجویی فعال هستم و مسئول مؤسس اولین کمیته دانشجویی فعالیت‌های بین‌الملل پردیس کیش دانشگاه بودم.
همچنین در چندین NGO بین‌المللی فعال هستم و از سال 2019 به مدت 5 سال سفیر جوان دانشگاه برای اندونزی بودم و سمینارهای بین‌المللی زیادی را در زمینه پزشکی، رهبری و اجرا کردم.
به‌عنوان دانشجوی TUMS، سه فصل کتاب بین‌المللی مرتبط با پزشکی نوشتم که یکی از آن‌ها در مجله علمی و جهانی اسپرینگر منتشر شد و در یکی از آن‌ها نویسنده اول و در دیگری ویراستار کل کتاب بودم.
چندین مقاله بین‌المللی در مجلات معتبر منتشر کردم و کتاب، مقالات و رزومه من در اینترنت قابل دسترسی و بررسی است.
من واقعاً سال‌های دانشجویی خوبی را در TUMS گذراندم و واقعاً این دانشگاه را دوست دارم و معتقدم فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه علوم پزشکی تهران برای من موفقیت به همراه خواهد داشت.
 
از تجربیات زندگی در خوابگاه بگویید.
من زندگی در پردیس جزیره کیش دانشگاه و خوابگاه تهران را تجربه کردم. در جزیره کیش، خوابگاه بسیار خوبی به نام خوابگاه سارا داشتیم که امکانات تفریحی، ورزشی، غذا، سرویس رفت‌وبرگشت و امکانات خوابگاهی خوبی دارد.
در تهران، در خوابگاه دخترانه کوی زندگی می‌کنم. خوابگاه کوی متفاوت از خوابگاه جزیره کیش و مجموعه‌ای با ساختمان‌های فراوان و تا حدودی امکانات کمتر است که دانشجویان ایرانی و خارجی در آن زندگی می‌کنند و سختی‌هایی مانند کمبود فضای فیزیکی دارد.
در مجتمع خوابگاهی کوی یک مجموعه ورزشی بزرگ وجود دارد که ما می‌توانیم از امکانات، برنامه‌های آموزشی مجازی برای هر رشته ورزشی، سرویس‌های رفت‌وبرگشت از خوابگاه به دانشگاه و بیمارستان‌ها استفاده کنیم.
همچنین مسئولان خوابگاه‌های کیش و تهران، نگهبان‌ها و مسئولان نظافت خوابگاه‌ها بسیار خوش‌برخورد و مهمان‌نواز هستند و اگر مشکلی باشد در حد توان به دانشجویان کمک می‌کنند.
 
شما زبان فارسی را خوب درک می‌کنید و تقریباً به‌خوبی می‌توانید فارسی صحبت کنید؛ آیا با زبان فارسی، آشنایی قبلی داشته‌اید؟
من اصلاً با زبان فارسی آشنایی نداشتم و آن را در دوره دوساله علوم پایه که در جزیره کیش بودم یاد گرفتم و استفاده کردم، زیرا برای دوره کارآموزی در محیط بیمارستان باید با بیماران در ارتباط باشم؛ پس فارسی را یاد گرفتم.
 
با توجه به زندگی در خوابگاه و زندگی در ایران، درباره موضوعات فرهنگی مانند غذاهای ایرانی چه نظری دارید؟
من اهل یک کشور آسیایی هستم که غذاهای تند و پر ادویه استفاده می‌کنند و در ایران کمبود غذاهای تند وجود دارد.
اکثر غذاها در ایران ترش و مردم ایران عاشق ترشی هستند. آن‌ها عاشق این هستند که از همه‌چیز ازجمله سیر، هویج، خیار، چیلی، کلم، زیتون و مواردی از این قبیل، ترشی درست کنند.
آن‌ها ترشی‌ها یا لیموترش را به غذا اضافه می‌کنند و به همین دلیل طعم اولیه غذا ترش است؛ اما از نظر سلامت، غذای ایرانی سالم است و در مقایسه با اندونزی واقعاً غذای سرخ‌شده زیادی ندارند.
من معمولاً غذاهای کشور خودم را درست می‌کنم زیرا نزدیک دانشگاه، یک سوپرمارکت فروش مواد غذایی آسیایی وجود دارد که تهیه غذاهای اندونزیایی و دسترسی به غذاهای کشورم را برایم در اینجا آسان کرده است.
از غذاهای ایرانی، جوجه‌کباب، زرشک‌پلو، مرغ استراگانوف، شنیسل مرغ و سایر غذاهای با پایه مرغ را دوست دارم؛ هرچند من به گوشت قرمز حساسیت دارم؛ اما باید بگویم که ایران، بهشتی برای غذاهای با گوشت قرمز است و افرادی که به گوشت قرمز علاقه دارند؛ غذاهای ایرانی را دوست خواهند داشت.
بااین‌حال رستوران‌های ایران تنوع غذایی زیادی ندارند و در رستوران‌های فست فود و سنتی، منوی غذایی تکراری و محدود است و طعم رستوران‌های معمولی و VIP خیلی باهم فاصله ندارد؛ اما تفاوت قیمت‌ها بسیار زیاد است.
 
با توجه به این‌که مدتی است در ایران زندگی می‌کنید؛ نظر شما درباره مردم ایران چیست؟
مهربانی در بین ایرانیان نه‌تنها یک ارزش، بلکه یک عادت است. در ایران مردم با یکدیگر همدردی زیادی دارند و سعی می‌کنند انرژی مثبت را با افرادی که ملاقات می‌کنند به اشتراک بگذارند؛ مثلاً، اگر در ایران تاکسی سوار شوید، می‌بینید که به‌محض اینکه یک غریبه سوار تاکسی می‌شود، آنقدر دوستانه با راننده در مورد مسائل روزمره صحبت می‌کند که انگار راننده تاکسی پسرعمویش است.
روابط خانوادگی نیز در ایران بسیار مهم است. مردم ایران خیلی خانواده خود را دوست دارند. اعضای خانواده و اقوام ایرانی حداقل هفته‌ای یک یا دو بار در جمع خانوادگی یکدیگر را ملاقات می‌کنند. پول در چنین روابطی معنی ندارد. دوستان و اعضای خانواده ایرانی همیشه دوست دارند با یکدیگر وقت بگذرانند.
کادو خریدن بی‌دلیل، پرداخت پول در مناسبت‌های مختلف و کمک به یکدیگر در سختی‌ها، از عادات خوب ایرانیان است. گردشگران در ایران چنین محبتی را به‌خوبی احساس می‌کنند. مردم ایران با گردشگران بسیار مهربان هستند و حتی وقتی میزبان شما می‌شوند؛ مهربانی آن‌ها بیشتر می‌شود.
ضرب‌المثل معروف ایرانی است که می‌گوید: میهمان محبوب خداست؛ بنابراین مردم ایران این را یک ارزش می‌دانند که با گردشگران، مهمانان و غریبه‌هایی که زیر سقف آن‌ها هستند، خوب رفتار کنند.
 
قبل از ورود به ایران چه تصوری از این کشور داشتید؟ و آیا در زمان حضورتان در ایران این تصورات تغییری داشته است؟
قبل از آمدن به ایران، دوستان نزدیکم و اساتید دانشگاهم می‌ترسیدند که من به اینجا بیایم. آن‌ها افسانه‌ها و داستان‌های متعددی درباره ایران شنیده‌اند؛ من چند مورد از آن‌ها و نظری که اکنون دارم را با عنوان از افسانه تا واقعیت برایتان بازگو می‌کنم.
1- افسانه: سفر به ایران به دلیل (الف) خطر جنگ، (ب) میزان بالای فعالیت تروریستی در کشور و (ج) احتمال گروگان گرفته شدن توسط دولت، برای گردشگران خطرناک است.
واقعیت: ایران کشوری امن و مهمان‌نواز با سطوح بسیار پایین فعالیت نظامی است و با جاذبه‌های تاریخی و تمدنی فراوان، مقصد بسیاری از گردشگران خارجی است.
2- افسانه: ایران، مانند بسیاری از کشورهای دیگر در خاورمیانه، عمدتاً از بیابان خشک و بی‌جان تشکیل‌شده است.
واقعیت: جغرافیای ایران با کشورهای اطراف بسیار متفاوت است. در مقایسه با عربستان سعودی (با 95 درصد بیابان)، ترکمنستان (با 80 درصد بیابان) و عراق (با 40 درصد بیابان)، تنها حدود 22 درصد از مساحت زمین آن بیابان است. بخش اعظم خاک ایران از مناظر بسیار متنوعی تشکیل‌شده است که بیشتر آن‌ها مملو از زندگی است و این‌ها شامل مراتع، جنگل‌ها، تالاب‌ها و حتی یخچال‌های طبیعی است که حداقل 8000 گونه مختلف گیاهی، 293 گونه پرنده، 219 گونه خزنده، 112 گونه ماهی و نزدیک به 300 گونه پستاندار دیگر را در خود جای‌داده است.
3- افسانه: بخش فناوری ایران در درجه اول بر قابلیت‌های نظامی به‌ویژه پهپادها، موشک‌های بالستیک، سلاح‌های سایبری و کلاهک‌های هسته‌ای متمرکز است؛ بنابراین جنگ می‌تواند در هر زمان در ایران رخ دهد.
واقعیت: ایران دارای بخش فناوری غیرنظامی پررونقی است که باعث پیشرفت در زمینه‌های بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، انرژی‌های تجدید پذیر و هوش مصنوعی شده است و این کشور را خانه‌ای برای یک اکوسیستم استارتاپی پویا کرده است؛ و این کشور قابلیت‌های نظامی را فقط برای مقاصد دفاعی توسعه می‌دهد.
4- افسانه: زنان و دختران در ایران به‌عنوان شهروندان درجه دوم محسوب می‌شوند و از فعالیت‌های روزمره مانند رانندگی و موقعیت‌های حرفه‌ای جدی محروم هستند؛ آن‌ها عملاً از ارائه کمک‌های واقعی به جامعه ایران محدود شده‌اند.
واقعیت: درحالی‌که محدودیت‌های نهادینه‌شده علیه زنان در جهان یک عامل مشهود در زندگی روزمره است، زنان ایرانی در زندگی روزمره خود، بسیاری از محدودیت‌های تهاجمی را که زنان در برخی از کشورهای دیگر مواجه هستند؛ تجربه نمی‌کنند. زنان در سیاست، دانشگاه و حوزه‌های حرفه‌ای ایران کمک و مشارکت کرده‌اند و در آن نقش دارند و در طول زمان به پیشرفت‌های چشمگیری در زندگی روزمره خود دست‌یافته‌اند.
5- افسانه: سیستم بهداشت و درمان ایران توسعه‌نیافته است.
واقعیت: سیستم مراقبت‌های بهداشتی ایران بسیار مدرن‌تر از آن چیزی است که بسیاری از غربی‌ها انتظار دارند؛ برنامه‌های تنظیم خانواده، فناوری سلول‌های بنیادی و برنامه‌های تجارت قانونی اعضای بدن (پیوند اعضا) نمونه‌هایی از سیستم پزشکی به‌ویژه توسعه‌یافته و حتی مترقی ایران هستند.
6- افسانه: گذشته از شگفتی‌های کلاسیک و قرون‌وسطی، معماری در ایران تا حد زیادی محدود به سازه‌های مربوط به سبک اواسط قرن بیستم است.
واقعیت: ایران به یک یا دو مجموعه طراحی معماری محدود نمی‌شود بلکه آب‌وهوای متنوع ایران و دوره‌های فرهنگی متنوع، به معماران بااستعداد ایرانی در طول هزاره‌ها الهام بخشیده است تا مجموعه وسیعی از سازه‌های چشمگیر و خلاق را تولید کنند.
7- افسانه: ایرانیان از جهان منزوی هستند و دسترسی محدودی به محصولات و فرهنگ غربی و ارتباط با دیگر کشورهای جهان دارند.
واقعیت: ایرانی‌ها درواقع شناخت گسترده‌ای از فرهنگ و محصولات غربی و دیگر کشورهای جهان دارند و به آن دسترسی دارند؛ زندگی روزمره جوانان ایرانی - به‌ویژه آن‌هایی که در شهرهای بزرگ هستند – از نظر دسترسی به تکنولوژی‌های روز دنیا و استفاده از آن و بسیاری موارد دیگر، مانند جوانان در دیگر کشورهای پیشرفته جهان است.
8- افسانه: ایران سهم کمی در فرهنگ یا تاریخ داشته است.
واقعیت: هیچ‌چیز نمی‌تواند این حقیقت را کتمان کند که ایرانیان وارث یکی از بزرگ‌ترین و خارق‌العاده‌ترین تمدن‌های جهان هستند و ریشه‌های فرهنگی آن‌ها به تاریخ باستان بازمی‌گردد. پس از گسترش پادشاهی‌های عربی در دوره قرون‌وسطی، ایرانیان با اشعار غنی و درخشان، سنت‌های مذهبی و هنرشان، به کمک‌های فراموش‌نشدنی خود به بشریت ادامه دادند. امروزه ایرانیان از بهترین فیلم‌سازان، شاعران و رمان نویسان جهان هستند.
 
با توجه به آنچه گفتید؛ تغییرات بسیاری درباره ایران و ایرانی‌ها در اندیشه شما به وجود آمده است؛ آیا درباره این تغییر دیدگاه با دوستانتان نیز صحبت کرده‌اید؟
طی 3 سال تحصیل خود در TUMS، هر زمانی که به کشورم اندونزی برمی‌گشتم؛ به دانشگاه قبلی‌ام می‌رفتم و با آن‌ها در مورد افسانه‌هایی که قبلاً درباره ایران فکر می‌کردیم صحبت می‌کردم و در مورد حقایق فناوری ایران، آموزش، گردشگری و بسیاری مسائل دیگر برای آن‌ها توضیح دادم و آن‌ها بسیار تعجب کردند که ایران آن‌طور که رسانه‌ها به آن‌ها گفته‌اند نیست و مرا تشویق می‌کنند که ایران را بیشتر به دانشجویان دانشگاه اندونزی معرفی کنم تا دانشجویان اندونزیایی برای ادامه تحصیل به ایران بیایند.
 
کدام ویژگی از دانشگاه علوم پزشکی تهران و کشور ایران را با خودتان به اندونزی می‌برید؟
موضوعی که از TUMS خیلی دوست دارم به کشورم ببرم؛ موضوع تکنولوژی سلول‌های بنیادی (Stem cell) است که یک تکنولوژی بافتی برای بازسازی و بسیار جالب است.
از فرهنگ و هنر ایران نیز موارد زیادی را دوست دارم به اندونزی منتقل کنم؛ مثل دسترسی راحت به پارک‌ها و فضای سبز عمومی با امکانات بهداشتی عمومی، تفریحی، خانوادگی و ورزشی برای افراد بزرگ‌سال و کودکان در درون شهر، زیرا ما در اندونزی طبیعت بکر بسیار زیادی داریم اما پارک در داخل شهر نداریم و مواردی که وجود دارد؛ کوچک با دسترسی سخت و فاقد امکانات عمومی و ورزشی است.
همچنین فرهنگ دسترسی آسان و عمومی به آب آشامیدنی در همه جای ایران مثل پارک‌ها، خیابان‌ها، متروها را دوست دارم به کشورم منتقل کنم؛ چون ما در اندونزی، آب آشامیدنی برای دسترسی عمومی را به قیمت گران و سخت به دست می‌آوریم و استفاده می‌کنیم.
استفاده از هنر به‌صورت سازمان‌یافته، زیاد و زیبا در فضاهای عمومی مثل مترو و موضوع دسترسی آسان و فراوان به حمل‌ونقل عمومی به‌ویژه در تهران را نیز دوست دارم به کشورم منتقل کنم.
 
در پایان دوست دارید چه چیزهایی را بگویید؟
در آخر می‌خواهم از ایران خیلی تشکر کنم که به من فرصت داد رشته پزشکی را بخوانم و امیدوارم وقتی به اندونزی برمی‌گردم؛ ان‌شاءالله پزشک خیلی خوبی باشم و فقط می‌خواهم خیلی از ایران تشکر کنم؛ زیرا کشور خیلی خوبی است و مردم خیلی مهربان هستند. کیفیت آموزشی در ایران خیلی خوب است و امکاناتی که ایران و دانشگاه علوم پزشکی تهران به دانشجو می‌دهند خوب است و سیستم بیمارستان‌های ایران بسیار عالی است.
امیدوارم که طرز فکر جهان درباره ایران تغییر کند و این طرز فکری که جهان دارد؛ تبدیل بشود به اینکه ایران کشور خیلی خوبی است.
 
خانم رحماه، روز دانشجو را به شما تبریک می‌گویم و از اینکه در این گفتگو شرکت کردید؛ از شما سپاسگزارم.
 

عکس و خبر: الهام رضازاده

نظر شما :
captcha
Close